امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

پسری از جنس فرشته

خوشحالی وصف ناپذیرتو

عزیزدلم ، امروز مامانی دایی جواد اومده بود اینجا ، و ظهرم دایی جواد اومد اینجا، اخخخخخخ چه کیفی کردی تو تو که ظهر ا حتما باید بخوابی امروز نخوابی ، تا اونا از در رفتن بیرون تو مثل یک فرشته مظلوم تازه خوابیدی و منم اومدم تا واست بنویسم ، از شیطنای امروزت، امروز ظهر منو بابا علی رفتیم بخوابیم تو و دایی جواد باهم بازی میکردین جوری که خنده های تو به اسمون میرفت، من از صدای تو وروجک و اون دایی ارازلت خوابم نبرد ، اومدم بیرون شما دوتا رو فرستادم تو اتاق تا بلکه باباعلی بخوابه ، دایی جوادت از اینکه تو منو ایدا صدا میکنی خوشش اومده هی بهت میگفت مامانت و صدا کن بگو دایی کارت داره ،  هی تو صدا میکردی ایدا من میگفتم جون ایدا کارم داری میگفتی نه د...
19 دی 1392

اسمی که تو جوجه روم گذاشتی،

امیر مامان ، نفس من ، پریشب داشتی تو خواب قهقهه میزدی ، صبح که از خواب بیدارشدی بهم میگی مامان ایدا میگم مامان ایدا نه بگو پری میگی نه ایدا ، منم دیگه باهات کلنجار نرفتم ، همش بهم میگی ایدا جون ، مامان ایدا ههههههنمی دونم این ایدا کیه اومده تو زندگی ما خخخخههخخ، تازه دیشب واسه اولین بار گفتی بهم ایداجون لالا یعنی من خوابم میاد بریم بخوابیم ، ههههههه، نصف شبا الان دوروزه شبا پا میشی میگی مامان جون ، یا بعضی وقتا میگی ایدا شیشی، تازگیها یاد گرفتی ، وقتی میگی شیشی من واست شیر میاوردم ، میگفتی اه نه شیشی ، منم واست چایی میاوردم ، بهم بوس میفرستی به عنوان تشکر ، یا اینکه میخندی و چشات برق خاصی میزنه، هههههه وقتی میگی شیر یعنی شیر میخوای ، وقتی م...
19 دی 1392

مهمونی دیشب

دیشب دایی جواد اینا خونمون بودن و دایی خودم . اومده بودن . خیلی خوب بود . عشق من . دایی وحیدم  مجبور شد بعد غذا زود بره چون میخواست بره با هییت حرم.ولی زندایی اینا و مامانی اینا بودن. تو حسابی خوابت میومد ولی تو اتیش پاره من تا ساعت 12 شب بیدار بودی. عشقم. شب ما دایی جواد اینا رو بردیم گذاشتیم خونشون چون به خاطر شلوغی جی حرم نتونستن ماشین و بیارن بیرون. واسه همین ما بردیمشون. دیشب مامانی عمه جون اومد . تا از ما شیاف استامنوفن بگیرن . یکی واسه شقایق یکی هم واسه امیر علی. شقایق طفلی خیلی تب کرده بود . داروخانه های بی انصاف هم که اصلا شیاف به بچه ها نمی دن میگن خیر سرشون ندارن در حالی که دارن. ولی نمی دن. اه به این مملکت حاضرن بچه تشن...
19 دی 1392

مطلب داغ داغ

عشق من چند لحظه پیش داشتم با خاله الهام حرف میزدم، گفتی یهو ایدا کیه ، گفتم خاله الهام ، گفتی اااااا آله گفتم اره ، بعد من اومدم و حسابی چلوندمت ، بعدش هی میگی آله جون ، کو ، گفتم نیست رفته خونشون ، توهم بهم گفتی اه ای بابا ، گفتم میاد خاله خونمون ، بعد تو با ارمیا بازی میکنی ، اخخخخخ که چقدر تو خوشحال شدی نفسم
19 دی 1392

کارای جدید و شیطنتات

عشق مامان حالت خوبه نفسم. دیروز ظهر پیش بابا بودی و همش باهاش باز میکردی . یهو از بس خندیدی گفتی بابا با باتم گفت جون بابا گفتی دوس ت دارم اینجوری بهش گفت تت از س جدا بود خیلی ذوق کردیم واست عشق من. تازگیها میری دم اتاق خودت وا میستی میگی نانا یعنی واست از لپ تاپ اهنگ بزاریم. شبا وقتی بابا میشینه پای کامپیوتر توهم خودتو میکشونی پیش بابا تا باشی پیشش . فقط گوش میدی به اهنگ و حسابی هم واسه خودت یک چیزایی زمزمه میکنی. خیلی دوست دارم . عشق مامان اگه این شیرین زبونی هات نبود من دق میکردم. تازگی ها صدام میکنی میگی ایدا میگم جان میگی شیبشی بده. منم میگم چشم. امروز ظهر هم بر داشتی به بابا میگی سرده بابا میگه پتو رو بکش روت اینجوری توهم میکشی یا...
19 دی 1392

فرشته معصوم من

عزیز دل مامان شبا خیلی راحت میخوابی چند وقته قبلنا باید میزدم به پشتت میخوابیدی یا اینکه باید رو پام میزاشتم بخوابیدی ولی دیگه حالا نه وقتی میزارمت روتخت به پهلو میخوابونمت و من میگم بهت مامان من پیشتم بخواب منم میخوابم . میبینم تو خیلی زود بدون هیچ دغدغه ای میخوابی. هم ظهرا هم شبا. قبلنا نصف شبا بیدار میشدی و شیر میخوردی ولی حالا دیگه همون قبل خواب یک شیشه شیر میخوری و میخوابی تا صبح. و بیدار نمیشی اصلا. ولی یک عادت خیلی بدی که داری اینکه وقتی من بیدار میشم تو هم پشت سر من بیدار میشی. مثلا اگه من تا 6 بخوابم تو هم میخوابی ولی اگه تا 4.30 بخوابم و بیدار بشم توهم مثل من بیدار میشی . مثلا هر روز باهم تا ساعت 10 میخوابیدیم ولی امروز من ساعت یک...
19 دی 1392