امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

پسری از جنس فرشته

غلط زدن

1392/4/1 9:36
نویسنده : pj
353 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان. دیشب تا صبح بیدار بودی و نمی خوابیدی. دیشب منم پا به پای تو بیدار بودم. . تا اینکه به هزار ترفنی خوابوندمت. و 20 دقیقه نشد که نمی دونم چه طوری رفتی لبه ی تخت و تالاپ خوردی زمین. با صدای گرومی که اومد هم من هم بابا جونت بیدار شدی دیدیم ولو شدی روزمین جالب بود اصلا گریه هم نکردی حتی یک زره. بابا گفت نگاه کن به سر ببین باد نکرده باشه یا زخمی نشده باشه . گفتم اگه زخمی بشه درد میکنه امیرم اینجوری ساکت نمی مونه......... بابا جونت گفت اینقدر امیر اینور اونور خورده یا افتاده طفلک زد ضربه شده . منم به سرت نگاه کردم دیدم پشت سرت یکم باد کرده ولی تعجب کردیم ک ه چرا گریه نکردی. گفتیم که ماشالله کهمردی شدی واسه خودت  که گریه نکردی. تازه امروزم باید ببرمت که امپول بزنیم واست. . همون امپولایی که کلی درد داره. ولی تو چون پرستارو می بینی گریه میکنی وقتی امپولت رو رو میزنن میای بغلم انگار نه انگار امپول زدی. ولی با اینکه قنبل  نازت کبود میشه و نمی زاری به قنبلت دست بزنم. با اینحال گریه نمیکنی . عاشقتم امیرم. .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

خاله الهام
1 تیر 92 10:24
سلام گلم توي وبلاگ امير حسين زياده شما رمز ميخواستي؟؟؟
خاله الهام
1 تیر 92 10:27
اِ اِ ما مان خانم مگه تخت عزيز خاله نرده نداره؟؟؟
الهي بميرم خاله جون امروز بايد آمپول بزني


نه . گلم نرده نداره از این تختای نوجوانه. اره امپولاش هورمونیه و برای شل شدن عضلاتشه.
خاله الهام
1 تیر 92 10:58
عزيزم مرسي از نظر لطفت ولي يادت رفته من خاله امير حسين جونم شدم هااااا


نه یادم نرفته عزیزم.
مامان امیرحسین و کوثر جونی
1 تیر 92 13:10
سلام.خاله جون خوبی؟الهی بمیرم.خیلی مواظب باش.باشه خاله؟!دیدی مرد شدی دیگه با درد گریه نمی کنی ...بوس بوس
مامان پریسا
1 تیر 92 15:55
سلام گلم امیدت به خدا باشه ایشالله نتیجه ی صبرتو خدا میده.
خاله پارمیدا
1 تیر 92 15:56
ااز ته فلب واسه سلامتی نی نی نازتون دعا میکنیم
خاله الهام
1 تیر 92 17:48
عزيزم ببخشيد اصلا حواسم به گپ نبود امير خوشكلمو ببوس فدات بشم خاله جون كه تو ميگفتي ماماني مينوشت
سیدمهدی
2 تیر 92 10:32
سلام مامان امیر حسین پست هات داره شادتر میشهعکس هم از امیرحسین ناز بذاری دیگه سنگ تموم میشه هااااا امیرحسین عزیز رو ببوس




گذاشتم . اقا مهدی . تو صفحه های بعدیش برین گذاشتم. حتی از نوزادی هاشم گذاشتم. اگه باز نمیشه از گوگل برین تو وبش تمام عکساشو باز میکنه.

حتما تو همه ی صفحه هاش نرفتین

خاله الهام
2 تیر 92 18:30
کـم کم دلـم از این و از آن سیر می‏شود با چشـم مهربان تـو تسخیر می‏شود این خواب‏ها که همسفر هر شب من است یک روز مو به مو همه تعبیر می‏شود فرصت گذشت وقت زیادی نمانده است تعجیل کن عزیز دلم دیر می‏شود عزيزم عيدت مبارك ان شالله كه اگه مصلحت باشه عيديتو بگيري
لیلا
4 تیر 92 1:49
سلام وقتی وبلاگتونو خوندم فقط سرمو بالا کردمو گفتم یا صاحب الزمان قسمت میدم به نرگس خاتون خودت لباس سلامتی تن امیر حسین ما بکن .


سلام عزیزم خوشحال که به بهم سر زدین. منعکس های امیرو گذاشتم. تو صفحه 3 و توی صفحه های بعدی هم گذاشتم. ازش گلم. احتمالا به همش سر نزدین. . اگه عکس هاش باز نمیشه . برین از گوگل سرچ کنین . راحت عکس ها باز میشه بدون هیچ مشکلی. عزیزم . بازم بهمون سر بزن. عزیزم. پسملاتو از طرف من ببوسشون
ارلا
5 تیر 92 11:22
سلام وب خوبی داری
خاله الهام
5 تیر 92 12:29
دوسي جونم خيلي ببخشيد كه نشد باهات بحرفم
مامان حسن
5 تیر 92 14:37
سلام مارال جان
عزیزم خوندم پستتو هم خوشحالم هم ناراحت
ناراحتم چون میترسم امیر حسین چیزیش شده باشه و نتونه بروز بده
ببرش حتما دکتر ببرش..
این بچه ها خیلی چیزارو به راحتی بروز نمیدن..از جمله درداشون رو
ببرش دکتر


باشه چشم حتما میبرمش دکتر. عزیزم.
مامان یاسین
6 تیر 92 8:52
سلام من از دستت ناراحتم اخه مارال جون همه ما ها یه جوری باید باید با بیماری بچه هامون کنار بیایم تو همیشه تو وبلاگت غمگینی اخه تا کی گناه امیر حسین چیه گناه شوهرت چیه اونها به روحیه بهتری نیاز دارند خودتو شاد تر کن با مشکلاتت باید کنار بیای ممنونم دوست خوبم امیر رو ببوس