بدون عنوان
خدایاااااااا تا کی باید ذهنم درگیر همچی باشه ، تا کی باید هرچی و که میبینم و به روم نیارم و بگم واسم مهم نیست، خدایا تاکی ، خدایا کی میخوام بفهمم که بابا امیر من فرشته است ، و با بقیه فرق داره، خدایا کی میخوام بفهمم که بابا وقتی بچه ای رو می بینم که پیش مامان باباش راه میره یا میشینه دلم نلرزه ، اگه اشک به چشم اومد بگم خاک رفته تو چشمم یا اینکه بگم کلا از چشام اشک میاد یا اینکه اگه قطره ای از چشم میچکه رومو بر گردونم،. خدا یا یه کاری کن که بتونم باورش کنم بتونم باهاش کنار بیام و اصلا راه رفتن بقیه بچه ها شیرینکاریاشو نو نبینم، خدایا صبرمو زیاد کن ، چیزی ازت نمیخوام که میخوام قویم کنیییی، میخوام کم نیارم میخوام قوی باشم،
خدایا خسته شدم از بس واسه همه یک قصه تکراری و تعریف کردم و اوناهم گفتن اخه طفلی خداشفاش بده تا کی باید مردم بگن بهم بچه تو مریض نیست لوسه تنبله واییییی خدایااااا ، بسه دیگه، خدایا تا کی باید همه تو هر جمعی که میرم امیرو میبینه باید پچ پچ اشون شروع بشه که اخه طفلی مامان امیر اخه طفلی امیر ، اصلا دیگه دلم نمیخواد برم جایی وقتی اینجوریه، وقتی اه میکشن دلم یه جوری میشه، وقتی جایی میرم که کلی غریبه هستن تا امیرو میبینن و از مشکلش با خبر میشن، چرا میگن امیر داره تاوان گناهان مارو میده اگه اینجوری بود ، خدا مگه نمی تونه بچه اونایی که مامان باباشون کلی گناه میکنن هزار جور کار ناجور میکنن چرا بچشون باید سالم باشه چرا اونا نباید بچشون کلی درد و مرض بگیره،
خدایاااا کرمتو شکر ، که بجای اینکه بنده هات بیان بجای اینکه بشن مرحم واسه زخم ادم میشن نمک واسه زخم ادم، تازه یک کاری میکنن که ادم به عدالت تو شک کنه ، چرا بنده هات فکر میکنن مریضی و مرگ واسه همسایه شونه ولی مال خودشون نیست ، اگه خودشونم اینجوری باشن مشکل خاصی تو خانوادشون باشه بازم همچین حرفایی رو میزننن؟؟؟
خدایااااااا خواهش میکنم تو کمکم کن تو دستمو بگیر ، نزار کم بیارم یه کاری کن از امتحانت سربلند بیام بیرون