امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

پسری از جنس فرشته

تنهایی

تنهایی یعنی زل بزنی به آی دی روشن طرف و هی بگی لعنتی پی ام بده بعد یارو آف می شه تنهایی یعنی اینکه تو بزرگسالی دلت بغل بخواد.حتی بیشتر از وقتی که بچه بودی تنهایی یعنی هر روز توی چشمای خودت جای خالی انعکاس چهره ی کسی که دوست داری رو ببینی تنهایی یعنی اینکه شبا گوشیت رو رو سایلنت نذاری تنهایی یعنی شبا با هندزفری تو جات آهنگ گوش کنی تا گوشات و بالشتت خیس بشه تنهایی یعنی تو این هوای دو نفره دلت بخواد با یکی بری قدم بزنی اما هر چی فکر می کنی کسی رو پیدا نکنی   تنهایی یعنی شارژ گوشیت تو 24 ساعت یه خطش هم کم نشه تنهایی یعنی اینکه صمیمی ترین دوستت وقتی ع...
18 ارديبهشت 1392

وقتی سکوت خدا وند را در زندگی ام حس میکنم.........

وقتی که صورت پر از اشک امیرحسینم می بینم که از درد کشش های سخت کاردرمانی خیس شده اند و نمی تونم بهش بفهمونم مامانی ،همه این کارها به نفع آینده وسلامتیته....   وقتی همسرمو می بینم که از درون داره تهی میشه اما وقتی با من روبه رو میشه وانمود می کنه همه چی آرومه و برای حتی یه بار هم غصه هاشو بیرون نمی ریزه... وقتی مامان یه فرشته معلول رو می بینم که از بس برای جابه جایی بچه اش بغلش کرده ، یه طرف دستاش کاملا بی حس شده و حتی نمی تونه به کارهای روزمره اش برسه... وقتی که با آدم های بی فکر و گستاخ روبه رو میشم که نمک رو زخم آدم می پاشند...   وقتی با اشتیاق زیاد وبلاگ ...
18 ارديبهشت 1392

به سلامتی تو

به سلامتي مداد پاک کن که به خاطر اشتباه ديگران خودشو کوچيک ميکنه ...                                                *****   به سلامتي اون دلي که هزار بار شکست ولي هنوزم شکستن بلد نيست ...                                   ...
18 ارديبهشت 1392

گفتگو با خدا

خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم. خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی؟ گفتم : اگر وقت داشته باشید. خدا لبخند زد وقت من ابدی است.چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی؟ چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟ خدا پاسخ داد ... این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند. عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند. این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند. و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند. این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند. زمان حال فراموش شان می شود. آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال. این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد. و آنچنان میمیر...
18 ارديبهشت 1392

مناجات نامه

الهـي باز آمديم با دو دست تهي چه باشد اگر مرحمي بر خستگان نهي الهـي گرفتار آن دردم كه تو دواي آني و در آرزوي آن سوزم كه تو سرانجام آني الهـي هر دلشده اي با ياري و غمگساري و من بي يار و غريبم الهـي چراغ دل مريداني و انس جان غريباني، كريما آسايش سينه محباني و نهايت همت قاصداني الهـي جرم من زير حلم تو پنهان است و تو پرده عفو خود بر من گستران الهـي اين چيست كه با دوستان خود را كردي كه هر كه ايشان را جست ترا يافت و تا ترا نديد ايشان را نشناخت الهـي عاجز و سرگردانم ، نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم الهـي بر تارك ما خاك خجالت نثار مكن و ما را به بلاي خود گرفتار مكن ...
18 ارديبهشت 1392

باران می بارد

باران می بارد به حرمت کداممان ، نمی دانم !   من همین قدر می دانم باران صدای پای اجابت است   و خدا با همه جبروتش دارد ناز می خرد ، نیاز کن امشب هوای مشهد همانند دل ما بارانی است ...
18 ارديبهشت 1392

حرفهایی که همیشه ناگفته میماند

یکی از روزهایی که تو بغل مامان خوابیده بودم و سرم روی قلبش بود حرفهایی رو شنیدم که مطمئنم بامن بودچه اهنگ قشنگی........ پسرکم تمام لحظه هام پر از تو شده.... صبح ها که پامیشی وبا اون صدای نازت مامانو صدا میکنی دیگه خواب برام معنایی نداره به سمتت پر میکشم موقع شیر خوردنت که میشه واااااااااااااااااااای هر بار برای من مثل اولین باری هست که شیرخوردی کاش توهم یادت میومد چقدرقشنگ بود فکر کنم خیلی گرسنه بودی ؟؟؟؟؟ وقتهایی که با هم بازی میکنیم وقتیکه من قایم میشم وبعد مثلا تو منو پیدا میکنی اون قهقه زدنت به اندازه تمام دنیا برام ارزش داره هربار که یکم بیشتر قایم میشم وتو بغض میکنی تصمیم میگیرم ...
18 ارديبهشت 1392

وقتی مادر میشوی

وقتی مادر میشی دیگه شب ها مثل آدمیزاد میخوابی و لنگ و پاچت توی حلق و دهن و راست روده شوهرت نمیره چون یه فرشته کوچولو کنارت خوابیده که تا غیژ و غیژ کنی روی تخت آنچنان زندگی رو نصف شب به کامت شیرین میکنه که قابل توصیف نیس وقتی مادر میشی و کمک نداری و چیزی به ظهر نمونده بایه دست پیاز داغ رو هم میزنی و با دست دیگه روی پاهای پسرت که بغلته رو میپوشونی و حاضری روغن داغ بره توی چشم هات ولی خال روی پای دخترکت نیفته و همزمان با دست های دیگه ای که بعد از بچه دار شدن یهو.وووو روییدن روی بدنت ادویه رو از تو کابینت در میاری و برای ظهر مهربون همسرت قیمه درست میکنی از نوع لیمو دارش...  وقتی مادر می شی و مثل همین دو دقیقه قب...
18 ارديبهشت 1392

کاش

کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام روی دیوار بود ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش میکردم
18 ارديبهشت 1392