امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

پسری از جنس فرشته

شیطنت ظهر

1392/5/31 17:49
نویسنده : pj
261 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان تو هر کاری کردیم ظهر نخوابیدی و نزاشتی من و بابا بخوابیم از بس که حرف میزدی عشق من.اومدم و بهت هندونه دادم بلکه یکم اروم بشی و رجه وورجه نکنی ولی دیدم با خوردن هندونه سرد انرزیت بلکه کم نشد زیادم شد. عشق مامان . به قول بابا جونت میگه جک تعریف میکنی و خودتم ذوق میکنی و میخندی ماهم با خنده تو میخندیم. مش یا میگی مامان  یا میگی بابا  اگه بابا جونتم جواب نده صداش میکنی علی علی تا جوابتو بده عشقم . وقتی جواب میدیم . میگیم بله توهم شروع میکنی به ادامه حرف زدنت که ما نمی فهمیم چی میگی و خودتم میخندی. اینجوری دقیقاقهقههو منو بابا جونتم اینجوری می خندیدیمخنده منم تند تندماچ میکردم و هی گازت میگرفتم و تو هم اخر کاریا فهمیدی که بوسای من از توش بوی گاز گرفتن میاد . میزاشتی بوست کنم وقتی میخواستم باز گازت بگیرم هی دهنتو باز میکردی و دنبال صورتم میکردی تا گاز بگیری . منم این اخر سریا موفق به گاز گرفتنت نشدم. اخخخخخخخخخخخ که چه حالی کردم کلی لپتو گاز گازی کردم. واسه همینم امروز نرفتیم خونه زن عمو فاطمه اینا . چون اگه لپتو میدیدن بهم میگفتن بابا بچه گناه داره. الانم تو رو گذاشتم رو تخت و داری هفتا پادشاه هو خواب میبینی. عشق من..

چیزی که از دیشب یاد گرفتی اینه که وقتی بابا تو صدا میکنی و میگی علی علی میگه بله راضی نیصتی . و هی صدا میکنی .یا سرش داد میزنی که باباجونت دازه فهمیده که وقتی صداش میکنی و میگی علی اون در جواب به تو اتیش پاره باید بگه جون علی تا تو هم ذوق کنی و بخندی هم ادامه حرفاتو بهش بزنی. عشق من امروز نزاشتی بابا جونت بخوابه خسته دوباره رفت سرکار . رفتن اون همانا و خوابیدن شما همانا اگه بفهمه نزاشتی اون بخوابه و بعد رفتن اون خودت خوابیدی حسابی میچلونتت که هیچی ازت نمونه. عشق من. الان دارم با خودم فکر میکنم که من به تو ناهار چی دادم که اینقدر ظهر حرف میزدی و خسته نمی شدی . فقط ما بینش یکم اب میخوردی تا دهنت خشک شده تر بشه و دوباره شروع کنی...متفکر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

♥من حجاب را دوست دارم♥
1 شهریور 92 3:57
جاذبه ی سیب ، آدم را به زمین زد و جاذبه ی زمین ، سیب را ! فرقی نمیکند ؛ "سقوط" سرنوشت ِ دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست ... آپـــــــــ♥ـــــــــــــــــ♥ــــــــــــــــ♥ــــــم
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
1 شهریور 92 10:11
عزیزم برات رمز رو خصوصی گذاشتم.
آجی عارفه
4 شهریور 92 23:29
ای وای بیچاره بابای امیر...هههه
بچه ها کلا باباهارو کلی اذیت میکنن....


اره عزیزم میدونی چون خیلی دوستش داره و باهاش هم صحبت خوبیه واسه امیر حسابی کیف می کنه امیرم
lili
5 شهریور 92 12:39
چه پسر گل و نازی داری...ارزو میکنم بزودی از سلامتیش برامون بگش..............مرسی که اینقدر مادر قوی ای هستی...


مرسی لیلی جونم. ممنون که سر زدی بهم عزیزم. اگه خوبم نشه اینجوری هم دوسش دارم و عاشقشم
خاله الهام
5 شهریور 92 17:31

خاله جونم تو اينقدر بلا بودي ما خبر نداشتيم
اگه منم به جاي ماماني بودم كلي گازت ميگرفتم البته خوشم مياد تو هم
كم نمياري و ماماني رو ميخواي گاز بگيري


اره بابا تازه گی ها گازش بگیرم گاز میگیره منو اگه بوسشم کنم . بوسم میکنه . یا بوس از راه دور میفرسته. امروزم یک نمونش
پدر صلواتی شیرین زبونی میکردش . اومدم گازش بگیرم میگه نه از راه دور بوس میفرسته . خاله الهام تو بودی چکارش میکردی گازش میگرفتی یانه
عاطفه
7 شهریور 92 17:59
ای جاانمآفرین عزیزم از حق خودت دفاع کن
خاله الهام
9 شهریور 92 18:43
من علاوه بر گاز گرفتن حسابي ميچلوندمش البته لذتي كه در گاز گرفتن و چلوندن هست در بوسين نيست
خاله الهام
16 شهریور 92 9:32
دختران فرشتگانی هستند از آسمان
برای پر کردن قلب ما با عشق بی پایان
این روز بر دختران دیروز و مادران امروز مبارک . . .
.


مرسی که به یاد بودی اخه جند روز مریض بودم وتو بیمارستان بستری بودم.شرمنده