دلیل نبودن من این چند مدت
عشق مامان من چند روز رفته بودم واسه عمل و شما پیشم نبودی ، و شما پیش مامان بزرگ و دایی جوادت بودی. خیلی صبوری عشق مامان .اخه تو هیچ وقت تا این مدت تنها و دور از من نبودی . نفس من . تا من بهت غذا ندم تو اصلا از دست کسی غذا نمی خوری. واسه همین همه میگن تو لاغر شدی و یکمی افسرده شدی عشق مامان.دلم برات تنگ شده .عشق مامان دیروز صبح بغلم کنارم خوابیدی دستم و گرفته بودی و بوس میکردی .تا خوابت برد. تازه دیشبم اینقدر گریه کردی و ریسه رفتی که کنار من خوابوندنت دوست داری کنار من بخوابی اخه دلت واسم تنگ شده بود خوشحالم که خدا فقط تورو بهم داده. مامان جونم تا شنبه صبر کن حتما میای بغلم و حسابی باهات ورجه وورجه میکنم . عشقم. خدایا هیچ مادر پدری رو سایه اش و از سر این فرشته ها کم نکنه. اخههههههه این فرشته ها فقط امسدشون به مامان و باباهاشونه. از 5شنبه که ازم دور شدی. و همش پیش دایی و مامان جوتی و اهوجون بودی نفس من. خیلی عاشقتم. من تو این دنیا فقط بابات و تو رو دارم تو دنیا بعد از خدا. وقتی بهم میگن نمیتونی نباید بغلش کنی. خیلی دلم میگیره . حس میکنم یک چیزی رو گم کردم با اینکه تو رو میبینم و باهات حرف میزنم وبی بهم اجازه بغل کردنتو نمی دن، من همش تو این چند روز فقط دپرس شدم. عاشقتم مامان جون.