امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

پسری از جنس فرشته

مهمونی

1392/7/30 11:31
نویسنده : pj
330 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر پسر شیطون بلای خودم انیدوارم خوب خوب باشی نفسم. دیشب مامانی و بابایی و عمه و عموها و زن عموها خونمون بودن. واسه شام . تا مامانی و عمه جون و زن عمو فریده جون و مامانی بزرگ باباجون که از تهران اومدن هم اومده بود خونه ما . تا تورو رو اپن دیدن . بهت گفتن ااااااا تو اونجا چکار میکنی . تو هم میخندیدی بهشون . و ذوق میکردی همرو از رو اپن دید میزدی. موقع شام همه از غذا مخصوصا دسر خوششون اومده بود حسابی. تو هم تا تونستی منو اذیت کردی همش نق میزدی و گریه میکردی . جوری که من اصلا شام نخوردم. از دست شما. ولی دیشب کلا شب خوبی بود . من نتونستم از عمو محمدو زن عمو و عمو مهدی خداحافظی نکردم اخه شما انداختی سر جیغ از بس خوابت میومد . منم مثلا رفتم تو رو اروم کنم تا بخوابی . مگه تو خوابیدی ، عمو اینا رفتن . بابا تا اومد بخوابه تو که خیالت راحت شد روپام سریع خوابیدی نفس مامان. نمی دونم چرا تازگی ها خیلی نق میزنی. مخصوصا اگه کسی دورو برم باشا و کار داشته باشم و کمتر بهت توجه داشته باشم بیشتر به جونم نق میزنی و بغل کسی اروم و قرار نداری عزیز مامان . دیشب تا بغلت میکردم مثل بچه ای که مامانش و گم کردن بغلم میکردی و سرتو میزاشتی رو شونم و هی میگفتی مامان شونمو بوس میکردی. از بس بهم وابسته ای هم من عذاب میکشم هم خودت اخه بعضی ها فکر میکنن من تو رو بهشون نمی دم در صورتی که خودت مثل این مامان دیده ها بهم میچسبی . بهم میگن چون تازه عمل کردی امیرو بغل نکن ولی نمیشه اخه بغل هیچکس مثل بغل خودم بهت ارامش نمی ده و احساس امنیت نمی کنی. در حالی که همه دوست دارن .

 

درسته که خیلی بهم وابسته ای و من از این وابستگی زیاد دل خوشی ندارم اخه اینجوری نمی تونم جایی برم . کاری بکنم اخه همیشه بهم وصلی. با این حال امید وارم وابستگیت بهم کم بشه نفس من. خیلی دوستتتتتتتتتتت دارم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بابای ملیسا
30 مهر 92 12:28
ضمن عرض سلام و آرزوی سلامتی برای شما و خانواده محترمتون ، وبلاگ ملیسا جان با موضوعیت سالگرد آشنایی من و مامان با عکسهای جدیدش به روز شد . ممنون میشم اگر شما هم یکی از عزیزان بازدید کننده وبلاگ ملیسا دخترم باشید و با گذاشتن یک کامنت ، یادگاری به یاد ماندنی براش بسازید . منتظر حضور شما هستیم . با تقدیم احترام : بابای ملیسا
بهار
30 مهر 92 23:31
وای سلام خاله جون ممنون بابت پیام و تبریک تولد دوستون داریم