بدون عنوان
عشق من امشب قراره بریم خونه مامانی دایی جواد اینا اخه چون امروز تولد باباجونه قراره دایی اینا واسه باباجون تولد بگیرن و خودبابا خبر نداره . شماهم قراره بعد حرم بری خونه مامان جون بمونی تا ما فردا صبح بریم خرید که هم واسه شما هم واسه بابا خرید کنیم چون شما از خرید بدت میاد گریه میکنی و نمی زاری خرید کنیم مجبوریم نبریمت و فقط اندازه لباساتو بگیریم و چند تا لباس اندازه خودت ببریم تا بتونیم واست لباسای خوشگل بگیرم . راستی اگه بابات جمعه پیش اومده بودو رفته بودیم اتلیه الان کادو تولدش که من و تو باهم گرفتیم و امروز بهش میدادیم عیب نداره جمعه میریم میگیریم تازه خاله مرضیه گفت زودتر واستون اماده میکنم یعنی 2 شنبه شب بهمون تحویل میده. تازه خاله مرضیه گفت چون میخوام عکس تو وبابا رو روشاسی بزرگ بزنم . یکم هزینه اش زیاد میشه گفت یکم تخفیف میده بهم و گفت یکمم خودش میزاره تا هزینه ای که من میدم کم بشه . حالا قراره باهاش حرف بزنم بگم همشو خودم میدم ولی باید تخفیف خوب بده . هههههههه. حالا ببینیم چی میشه شنبه میام مینویسم که کی برنده شد من یا خاله مرضیه. خیلی دوستت دارم