حرف دل
سلام نفس مامان ببخشید که خیلی نمی تونم بیام بهت بنویسم اخه نمی دونم از چی بنویسم ، واسه همین نمیام ، اخه همه مامانا میان میگن بچه من اینو شکست اونو شکست خورد زمین، نمی دونم کلی چیزای دیگه ، ولی من نمی تونم بنویسم اخه تو هیچکدوم از این کارارو نمی کنی ، حتی یک استکانو نزدی بشکنی ، غذاهاتو پوش ندادی بریزی زمین، و من دعوات کنم بگم همین الان خونرو جاروبرقی کشیدم چرا ریختی زمین، . ولیمن و بابا جونت خودمونو دل خوش کردیم به حرف زدنت که بعضی هاشو میفهمم بعضی هاشو نه، تازگی ها میگی مامان جو ، باباجو ، علی جو ، ، دیشب اصلا حالم خوب نبود همش یا منو صدا میکردی یا باباتو ولی هیچی نمی گفتی . یهو من از کوره در رفتم گفتم درد ، توهم پش بندش گفتی درد . کلی خن...
نویسنده :
pj
19:38