مهمونی دیشب
دیشب دایی جواد اینا خونمون بودن و دایی خودم . اومده بودن . خیلی خوب بود . عشق من . دایی وحیدم مجبور شد بعد غذا زود بره چون میخواست بره با هییت حرم.ولی زندایی اینا و مامانی اینا بودن. تو حسابی خوابت میومد ولی تو اتیش پاره من تا ساعت 12 شب بیدار بودی. عشقم. شب ما دایی جواد اینا رو بردیم گذاشتیم خونشون چون به خاطر شلوغی جی حرم نتونستن ماشین و بیارن بیرون. واسه همین ما بردیمشون. دیشب مامانی عمه جون اومد . تا از ما شیاف استامنوفن بگیرن . یکی واسه شقایق یکی هم واسه امیر علی. شقایق طفلی خیلی تب کرده بود . داروخانه های بی انصاف هم که اصلا شیاف به بچه ها نمی دن میگن خیر سرشون ندارن در حالی که دارن. ولی نمی دن. اه به این مملکت حاضرن بچه تشن...
نویسنده :
pj
19:33